سقراط یا؟؟

جمعه را بعد از کمی پرسه زنی در خیابان انقلاب با دیدن تئاتر سقراط در تالار وحدت گذراندیم.آن هم از بدترین جای ممکن!بالکن 3!اما خوش ساخت ،با بازیگرانی نام آشنا؛اما پر از هجو...پر از توهین...پر از رقص... پر از تک خوانی زن....پر از(....)

وجالب تر اینکه بر ضد (مردمسالاری)

یکی از دیالوگها:

"آن چوپانی که در تمام عمر جز رنگ پشکل رنگی و جز نوای ملکوتی زنگ گله موسیقی نشنیده چرا باید حق رای داشته باشد؟؟؟"

وجالبتر از این دیالوگ تشویق حضار برای این حرفها بود!!

اینها را نوشتم که یادم باشد این نمایشها را...این حرفها را ...این روزهارا

پابرهنه دنبال استاد

چند سال پیش که ایلام زندگی میکردم گاهی بذهنم می زد که بیایم تهران و خانه استاد را پیدا کنم و دم در آنقدر التماس کنم تا جواب همه سوالهایم را از او بگیرم و هیچ وقت هم از او دور نشوم.تا ان موقع تنها یک بار در نماز جماعتش شرکت کرده بودم و یکبار هم با ویدئو کنفرانس از طریق یک ان جی او پای حرفهای او نشسته بودم. بقیه اش همه از راه فیلم و نوار بود.

دنیا چرخید و چرخید...

پای ما یه جایی باز شد که فکرش را هم نمیکردیم!     تهران...تهران ترسناک...در به در دنبال هیئت و جلسه

گاه و بیگاه جلسات استاد را میرفتیم...یک سالی هست که تقریبا هر هفته هیئت شهدای گمنام پای منبر استادیم.روزگار حتی نزدیکترمان کرد.چند ماهی هم هست که در موسسه شهید اوینی پای حرفهایش درباره فیلم و رسانه مینشینیم.عجب لذتی......................هر وقت هم سوالی باشد راحت از او میپرسیم.

دیروز نماز عشا را که تمام کرد دنبالش افتادم و چند سوال پرسیدم: حاج آقا کدام راه بهتر است؟توصیف جبهه حق یا تخریب جبهه باطل؟-جوابش اما خاص بود: شما اگر بتوانید بوسیله رسانه تصویری زیبا ازآینده جریان حق ارائه کنید حتما بهتر خواهد بود.از نماز خانه بیرون زدیم و مست حرفهای استاد کفش نپوشیده دنبالش.داشتم در مورد پایان نامه  ارشد ام و موضوعش از او سوال میکردم که تازه دوزاری ام افتاد که دارم پابرهنه دنبال استاد میروم توی کوچه! یک پرده طن صدایم را بالا بردم و گفتم: استاد من کفش ندارماااا! میشه یه لحظه وایسین؟؟؟؟؟؟

ایستاد و پاهایم را نگاه کرد و لبخند زنان ادامه پاسخها را گفت و رفت.

اینها را اینجا نوشتم که برایم بماند.همین.

عاشقتم استاد.عاشق تو و مقتدایت

سمت نو

سمت نو هنوز تمام نشده و چند مجری همچنان در حال تایید و تاکید بر مواضغ یکدیگرند.

فقط دوست داشتم چند نکته برای خودم اینجا یادداشت کنم:

+ موضوع برنامه ؛ موجود سراپا قابل انتقادی چون صدا و سیماست.

موجودی  انقدر پر ایراد  که حتی ایرادات یچه گانه سه مجری سمت نو نیز در نگاه ساده و عامیانه به ان  بحق است!

+ان کسی که بنیان خانواده نیز برایش طنز و فکاهیست و خود را  مدام "مادر " میداند دارد بر همان شایعاتی که سالومه میگوید با زبان بی زبانی شهادت میدهدو بر فساد و بی بند وباری گواهی میدهد.

+خانم محترم؛اگر شراب خواری و مستی و اغوش باز کردن چند متاهل در یک مهمانی شبانه باهم  "بفرمایید شام"بنیان خانواده را متزلزل نمی کند پس چه چیزی عامل آن خواهد بود...نکند بمب اتم؟؟

+جالب آنجا که تصویری از شبکه ضد انقلابی امام حسین نیز در کلیپهای برنامه با نام برنامه های صدا و سیما پخش می شود.

+در مورد مسیح علی نژاد

خوشحالم که خیلی زود شناختمش...همان موقعی که تازه از ایران رفته بود و بهانه اش را هم کلاس زبان!عنوان میکرد...

ان روزها نه خود را ضد انقلاب میدانست نه اجازه میداد کسی منافقش بخواند...حتی ویدئوهایش نیز با حجاب بود.

در پاسخ به حرفی از من در وبلاگم نوشت که  هیچگاه دو رو نیوده و دو چهره از خود نشان نداده....اما جکایت امروزش چیز دیگریست.

+موضع ما در باره ماهواره  انفجار اطلاعات است اثر جاودانه ی حضرت اوینی شهید.

امیدوارم بهتر شویم...از ماهواره نترسیم....ما چیزی کم نداریم...حرف حق هم کم نداریم....فقط باید برخی نگاهها را کنار بگذاریم و وارد این عرصهی مبارزه شویم.

قرارداد

تلخ...تلخ...تلخ

دلار پایین آمد،طلا هم اما ...

اما

همه چیز تعطیل شد...

29 امتیاز در برابر 9 پون موقت و محدود!

پاسخ به یک سوال ساده؛ ایران در مذاکرات چه داده و چه گرفته است؟

غصه جانسوز تو

بر لب آبم و از داغ لبت می‌میرم 

هر دم از غصه جانسوز تو آتش گیرم 

 

مادرم داد به من، درس وفاداری را 

زین سبب عشق تو آمیخته شد با شیرم 

 

دست من، خورد به آبی که نصیب تو نشد 

چشم من، داد از آن آب روان تصویرم 

 

باید این دیده و این دست، دهم قربانی 

تا که تکمیل شود حجّ من و تقصیرم

 

ای قد و قامت تو، معنی «قدقامتِ» من 

ای که الهام عبادت، ز وجودت گیرم 

 

وصل شد حال قیامم، ز عمودی به سجود 

بی‌رکوع است نماز من و این تکبیرم 

تو

پیدای پنهان..پنهان پیدا..

چقدر دستیافتی و چقدر دست نیافتنی هستی.براحتی فهمت پذیرفتنی است و لی چه سخت است فهم تو

سکوت از تو

صدا از تو

چشم از تو

تصویر هم از تو

تو

تو

تو

مکتب امام

بعد از شهادتم گریه نکنید، بلکه جای گریه کردن ندای «مرگ بر امریکا»، این «ام‌الفساد قرن»، را سر دهید. و در پایان متذکر می‌شوم که امام را فراموش نکنید. برای سلامتی او و تداوم انقلاب امام همیشه دعا کنید و به خانوادة شهدا سرکشی کنید، زیرا آنان احتیاج به محبت و دلداری دارند.

فرازی از وصیت‌نامهشهید امیر هوشنگ اکبری

طاغوت

تاریخ را که میخوانی این جمله در ذهنت حک میشود که:

ظاغوت چه واژه مناسبی برای توصیف دوران حکومت هر انسانی جز فقیه  مدبر است

طاغوت از ماده طغیان ؛ طغیان یعنی سرکشی کردن و از محدوده دایره طبیعی و فطری زندگی انسانی فراتر رفتن

تلخ بگو...راست بگو

با این موسیقی و شعر و صدا  آدم دوست دارد بال دربیاورد...

از اینجا دانلودش کنید

http://tvclip.ir/?p=401

یا اینجا

آغاز این روزگار نو

هو الحی

-

اواخر سال 1391 نوری در آسمان این ذهن سیاه شده تابید و بدلمان افتاد که برای شهید نواب کاری هرچند مختصر انجام دهیم.آن چیزی که تا الان روشن شده اینست که مستند بیوگرافی با قالب و ساختاری جدید تر از کارهای قبلی درمورداین انسان مجاهدساخته شود، کاری که نه شعاری و باور ناپذیر باشد ونه از جنس برخی کارهای دوستان باشدکه یکی به میخ میکوبند وبکی به نعل تا نشان دهند بیطرفند!