ملکوت

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت ... به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت ... به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرامش» ثبت شده است

امروز پایان خوبی داشت...عصری رفتیم پیش یک تهیه کننده محترم که باکمال میل حمایت از پروژه مستند مان را پذیرفت
امیدوارم بتوانیم کاری در حد انتظار را ابسازیم:)

از صبح شروع کرده ام به شعر گفتن...هرچیزی میبینم مصرعی خلق میکند...آدم فنی در شعرسرودن نیستم...فقط سعی میکنم احساسم را بیرون بریزم
-
صبح است و ترافیک و جهان همچون قبر
ماشین و تمام خانه هامان چون قبر
من نفس نمیتوانم اینجابکشم
یک مرحمتی نما تو ای حضرت ابر

-
شاعرکه شوی حرف زیاد است آنوقت
احساس خوش وصل زیادست آنوقت
یک ذره اگر بذهن سامان دادی
بنگرکه جهان وفق مراد است آنوقت
-
مستیت که از حد گذرد بیمارم
لاجرعه زحزن می بر دارم
تو کم بخور و بر غم من کمتر نه
این خواهش کوچکیست کز تو دارم
-
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۲
میثم تمار