شعر ...فیلم...یک روز خوب
سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۲ ب.ظ
امروز پایان خوبی داشت...عصری رفتیم پیش یک تهیه کننده محترم که باکمال میل حمایت از پروژه مستند مان را پذیرفت
امیدوارم بتوانیم کاری در حد انتظار را ابسازیم:)
از صبح شروع کرده ام به شعر گفتن...هرچیزی میبینم مصرعی خلق میکند...آدم فنی در شعرسرودن نیستم...فقط سعی میکنم احساسم را بیرون بریزم
-
صبح است و ترافیک و جهان همچون قبر
ماشین و تمام خانه هامان چون قبر
من نفس نمیتوانم اینجابکشم
یک مرحمتی نما تو ای حضرت ابر
-
شاعرکه شوی حرف زیاد است آنوقت
احساس خوش وصل زیادست آنوقت
یک ذره اگر بذهن سامان دادی
بنگرکه جهان وفق مراد است آنوقت
-
مستیت که از حد گذرد بیمارم
لاجرعه زحزن می بر دارم
تو کم بخور و بر غم من کمتر نه
این خواهش کوچکیست کز تو دارم
-
۹۲/۱۱/۰۸